تنهایی من

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…




نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 17:37 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


دوستی


دل من دیر زمانی است که می پندارد:
دوستی نیز گلی است،
مثل نیلوفر و ناز،
ساقه ترد و ظریفی دارد،
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد
جان این ساقه نازک را، دانسته بیازارد.
در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار
هر سخن، هر رفتار
دانه هایی است که می افشانیم
برگ و باری است که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش مهر است
گر بدان گونه که بایست به بار آید،
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید،
آن چنان با تو درآمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بی نیازت سازد، از همه چیزو همه کس.
زندگی، گرمی دلهای به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست.
در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز،
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت.
آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می باید کرد.
رنج می باید برد،
دوست می باید داشت.
با نگاهی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دلهامان را
مالامال از یاری، غمخواری
بسپاریم به آواز بلند:
شادی روی تو
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه
عطرافشان
گلباران باد


نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 17:37 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


فصل های زندگی

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد كه در فاصله ای دور از خانه اش روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به كنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست كه بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف كنند. پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده. پسر دوم گفت: نه... درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید ِشكفتن. پسر سوم گفت: نه... درختی بود سرشار از شكوفه های زیبا و عطر آگین... و باشكوهترین صحنه ای بود كه تا به امروز دیده ام. پسر چهارم گفت: نه !!! درخت بالغی بود پر از میوه ها... پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت كنید، همه ی آنچه که هستید و همه ی لذت، شوق و عشقی كه از زندگیتان بر می خیزد فقط در انتها نمایان می شود، وقتی که همه فصل ها آمده و رفته باشند! اگر در زمستان تسلیم شوید، امید ِ شكوفائی «بهار»، زیبایی «تابستان» و باروری «پاییز» را از كف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود كند!



زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین، در راههای سخت پایداری كن، لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند!


پیروز و پر نشاط باشید


نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 17:37 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


یک لحظه زندگی

مردی، دیر وقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظارش بود.
- بابا! یک سوال از شما بپرسم؟
- بله حتما، چه سوالی ؟
- بابا ، شما برای هر ساعت کار، چقدر پول می گیرید؟
- مرد با عصبانیت پاسخ داد: " این به تو ربطی ندارد، چرا چنین سوالی می کنی؟"
- فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر می گیرید؟
- اگر باید بدانی خوب می گویم، 10 دلار.
پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود، آه کشید. سپس به مرد نگاه کرد و گفت:" می شود لطفاً 5 دلار به من قرض بدهید ؟" مرد بیشتر عصبانی شد و گفت :" اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال، فقط این بود که پولی برای خرید یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری، سریع به اتاقت برو، فکر کن و ببین که چرا این قدر خودخواه هستی؟! من هر روز سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم."
پسر کوچک ،آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد:" چطور به خودش اجازه می دهد برای گرفتن پول از من چنین سوالی بپرسد؟!" بعد از حدود یک ساعت، مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. شاید واقعاً چیزی بوده که او برای خریدش به 5 دلار نیاز داشته است. به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
ـ خواب هستی پسرم؟
ـ‌ نه پدر، بیدارم.
ـ فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 5 دلاری که خواسته بودی.
پسر کوچولو نشست، خندید و فریاد زد : "متشکرم بابا !" بعد دستش را زیر بالشش برد و چند اسکناس مچاله شده در آورد. مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته است، دوباره عصبانی شد و غرولند کنان گفت: "با اینکه خودت پول داشتی ، چرا باز هم پول خواستی ؟"
پسر کوچولو پاسخ داد: "برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من 10 دلار دارم. می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ دوست دارم با شما شام بخورم..."


کار و خانواده مایه آرامش انسانند و اگر بین این دو تعادل نباشد نشاط و شادابی و آرامش از انسان سلب خواهد شد و در چنین وضعیتی انسان دچار خسارتی جبران ناپذیر می شود. به دلیل آنکه سرمایه‌ای را از دست داده که قابل جبران نیست و آن سرمایه وجود خودش می باشد.


نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 17:37 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


برگی از زندگی

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:


اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!
سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!


پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:


اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.




خوشبختی، چیزی ست كه در وجود شماست و از دیدگاه شما سرچشمه می گیرد.


نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 17:37 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


شانس خود را امتحان کنید!!

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.

کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد .

باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.

گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .

جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد. سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد.اما...گاو دم نداشت!



زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.


نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 17:37 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


دختر زیبا و خواستگار پیر

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه
سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما
اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.

3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است... .

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.

نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.



1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3ـ زندگی شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.



نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 17:37 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


عکس های زیبا و جذاب سحر قریشی بهمراه بیوگرافی

عکس های زیبا و جذاب سحر قریشی بهمراه بیوگرافی

عکس های زیبا و جذاب سحر قریشی


 


نوشته شده توسط AMIN در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 9:58 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


عکس های جدید تینا آخوند تبار بهمراه بیوگرافی

عکس های جدید تینا آخوند تبار بهمراه بیوگرافی

عکس های تینا آخوند تبار |بهمن ۹۰|

ادامه تصاویر تینا آخوند تبار در لینک زیر


نوشته شده توسط AMIN در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 9:58 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


عکس های عسل بدیعی

عکس های عسل بدیعی

کس های عسل بدیعی

ادامه عکس در لینک زیر


نوشته شده توسط AMIN در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 9:58 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


عکس های جدید از شهنام شهابی

عکس های جدید از شهنام شهابی

http://yalame-55.mihanblog.com

 عکس   عکس های جدید از شهنام شهابی

ادامه عکس در لینک زیر


نوشته شده توسط AMIN در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 9:58 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


عکس های پرستو گلستانی بهمراه بیوگرافی

عکس های پرستو گلستانی بهمراه بیوگرافی

کس های پرستو گلستانی

سری اول تصاویر جدید و زیبای پرستو گلستانی در بهمن ماه ۱۳۹۰

ادامه عکس در لینک زیر


نوشته شده توسط AMIN در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 9:58 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


عکس های جدید افسانه پاکرو و بیوگرافی

عکس های جدید افسانه پاکرو و بیوگرافی

عکس های جدید افسانه پاکرو (2)

 


نوشته شده توسط AMIN در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 9:58 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


تصاویر جدید بازیگران سریال ششمین نفر

تصاویر جدید بازیگران سریال ششمین نفر

 

سری جدید تصاویر سریال ششمین نفر

 


نوشته شده توسط AMIN در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 9:58 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


کلیپ های عاشقانه

 کلیپی میکس شده عاشقانه برگزیده از فیلم رویای خیس

دانلود نرم افزار , برنامه , موبایل , بازی آندروید , نرم افزار آندروید - کلیپ عاشقانه

 

دانلود نرم افزار , برنامه , موبایل , بازی آندروید , نرم افزار آندروید - کلیپ عاشقانه دانلود | با حجم ۴٫۱ مگابایت

دانلود نرم افزار , برنامه , موبایل , بازی آندروید , نرم افزار آندروید - کلیپ عاشقانه رمز فایل:www.mobp30.com


نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 18:8 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


رمان ارزو

نویسنده : +Lily لی لی نیکزاد کاربر انجمن نودهشتیا


نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 13:17 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


رمان رکسانا

پیش فرض رمان رکسانا از مرتضی مودب پور

دانلود کتاب,دانلود رکسانا از مودب پور,دانلود رمان رکسانا,رمان های مودب پور


نام کتاب : رکسانا

نویسنده : م.مودب پور (مرتضی مودب پور)

حجم کتاب : 93 مگابایت





قالب کتاب : PDF تعداد صفحات : 556


این کتاب توسط ویلاگ : lordesyah.blogfa.com اسکن شده است .
دانلود فصل 1
دانلود فصل 2
دانلود فصل 3
دانلود فصل 4
دانلود فصل 5
دانلود فصل 6
دانلود فصل 7
دانلود فصل 8
دانلود فصل 1-9
دانلود فصل 2-9
دانلود فصل 10
دانلود فصل 11
دانلود فصل 12
دانلود فصلهای 13 و 14 (آخر)
دانلود رمان رکسانا به صورت کامل( برای اولین بار در دلشکسته )


نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 13:17 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


كتاب و دانلود رايگان كتاب ليلي و مجنون

مشخصات كتاب و دانلود رايگان كتاب ليلي و مجنون

كتابخانه الكترونيك تك كتاب

برای دانلود رایگان كتاب الكترونيك ليلي و مجنون باید برروی دکمه '' دانلود رایگان كتاب '' کلیک کنید
تعداد مشاهده كتاب ليلي و مجنون در تك كتاب : 60202


 نویسنده / مترجم : نظامي گنجوي   دانلود رايگان كتاب
 زبان کتاب الكترونيك : فارسی
 حجم فایل كتاب : 875000
 نوع فایل كتاب : PDF
 تعداد صفحات كتاب الكترونيك : 205
 منبع ناشر كتاب :


نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 13:17 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


كتاب و دانلود رايگان كتاب خسرو و شيرين

مشخصات كتاب و دانلود رايگان كتاب خسرو و شيرين

كتابخانه الكترونيك تك كتاب

برای دانلود رایگان كتاب الكترونيك خسرو و شيرين باید برروی دکمه '' دانلود رایگان كتاب '' کلیک کنید
تعداد مشاهده كتاب خسرو و شيرين در تك كتاب : 11891


 نویسنده / مترجم : نظامي گنجوي   دانلود رايگان كتاب
 زبان کتاب الكترونيك : فارسی
 حجم فایل كتاب : 1510000
 نوع فایل كتاب : PDF
 تعداد صفحات كتاب الكترونيك : 38


نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 13:17 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


طنزخانمها

  خانم ها؟؟؟ 

 

               بقیه درادامه مطالب     


ادامه مطلب

نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 10:47 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


.:: Parachute Panic Java Mobile Game - بازی جاوا موبایل وحشت چتر نجات ::.

  این بازی با بیش از 4 میلیون دانلود برای کاربران گوشی آیفون و یکی از بازی های موفق در سال 2009 بازی سازان را بر آن کرد تا برای گوشی های دیگر نیز بازی را سازگار کنند. بازی زیبای Parachute Panic وحشت چتر نجات یکی از بازی های محبوب آیفون محسوب می شود که با لمس صفحه موبایل میلیون های آدم چتر بازی را تجربه کرده این و اکنون نوبت شماست که این بازی را امتحان کنید.
شما در این بازی جاوا می بایست چتر بازهایی که از هواپیما فرود می آیند به سمت کشتی که روی دریا شناور است بکشید تا درون آب نیافتاده و غرق نشوند. هر چتربازی که شما نجات می دهید به امتیاز شما خواهد افزود. بازی موبایل زیبای Parachute Panic را با فرمت جاوا برای موبایل با صفحه نمایش های 128x128, 128x160, 176x204, 176x208, 176x220, 230x300, 240x320, 240x400, 240x432, 320x240, 360x640, 480x800 میباشد.

 

 

 

                                                              دانلود کنید

 

 

 


ادامه مطلب

نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 10:36 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


.:: Love Animation Wallpapers - تصاویر زیبا و عاشقانه موبایل ::.

  شاید داشتن یک گوشی گران قیمت بتواند شما را در یک جمع بالاتر از دیگران به نظر شما بنمایاند ولی آنچه که مهم و موثر است این است که شما باید بیشتر از آنکه به ظاهر گوشی خود اهمیت دهید به کارائی و کاربرد آن دقت داشته باشید و در کنار آن نیز به ظاهر گوشی خود نیز برسید و برای خرید یک گوشی موبایل به ظاهر زیبای آن در کنار کارایی آن توجه داشته باشید.
بهترین و زیبا ترین تصاویر عاشقانه موبایل برای شما عزیزان. این تصاویر زیبا، متحرک، جذاب و پر کاربرد را می توانید به صورت روزانه برای پشت زمینه گوشی خود برگزینید. این تصاویر زیبا و عاشقانه موبایل را به همه کاربران همیشه همراه خود هدیه می دهیم. 

Love Animation Wallpapers 2 - تصاویر زیبا و عاشقانه موبایل

 


 

 


ادامه مطلب

نوشته شده توسط AMIN در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 10:19 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


بازی موبایل( سیمبیان )

 مسابقات رالی شرک ودوستان

                   

 

 


نسخه جدید این بازی زیبا و با کیفیت HD تقدیم شما دوستان ,از مسابقات رالی شرک و دوستان لذت ببرید.
نياز به ساين دارد.
مخصوص سيمبيان S^3,anna,belle


ادامه مطلب

نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 12:29 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


تو را می‌شناسم

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد. پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد. مرد به زمین افتاد. مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود. پیرمرد در فکر فرو رفت. سپس بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت: “که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست” پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند. برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیرمرد گفت: “زنم در خانه سالمندان است. من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود!” پرستاری به او گفت: “شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر می‌رسید.” پیرمرد جواب داد: “متاسفم. او بیماری فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمی‌شناسد.” پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می‌روید در حالی که شما را نمی‌شناسد؟ “پیرمرد با صدای غمگین و آرام گفت: “اما من که او را می شناسم.”


نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 8:51 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


زندگی و یک داستان غم انگیز عاشقانه

 پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

 

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

قلب

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

 

 

 

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:

 


اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!
سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!


پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:


اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.

 



خوشبختی، چیزی ست كه در وجود شماست و از دیدگاه شما سرچشمه می گیرد.

 


نوشته شده توسط AMIN در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

ساعت 8:51 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


رمز و رموز دوست یابی و رفاقت

 

راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است.

راز دوستی در قسمت کردن شادی‌ها با دیگران است.

راز دوستی در دوست داشتن بی‌قید و شرط دیگران است.

راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است نسبت به دیگران آزاده رفتار کن.

راز دوستی در این است که نیازهای دیگران را مقدم بر نیازهای خودت بدانی.

راز دوستی در این است که بیشتر گوش کنی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.

 

 


ادامه مطلب

نوشته شده توسط AMIN در شنبه 15 بهمن 1390برچسب:راز دوستی - عشق ,

ساعت 11:7 موضوع <-PostCategory-> | لينک ثابت


center> This page is hosted by www.hamid366.ir